امام محمد باقر (ع) می فرمایند:
۞ کسی که غیر امین را امین و معتمد شمارد، حجّتی بر خدا ندارد.۞
شناسه خبر : 1917
  پرینتخانه » آخرین اخبار, اجتماعی, اخبار ویژه, پست های محبوب, فرهنگی, کشوری, مذهبی تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۴ | 124 بازدید | ارسال توسط :
سروده ی علی اکبر شجعان در پی حادثه تروریستی کرمان؛

#ما_ملت_شهادتیم

به گزارش استهبان آنلاین علی اکبر شجعان شاعر استهبانی در پی حادثه تروریستی کرمان شعری را در قالب ابراز همدردی و محکومیت این جنایت تروریستی سروده است.
#ما_ملت_شهادتیم

به گزارش استهبان آنلاین علی اکبر شجعان شاعر استهبانی در پی حادثه تروریستی کرمان شعری را در قالب ابراز همدردی و محکومیت این جنایت تروریستی سروده است.

 

باز روزِ عزاي ايران شد

غرقِ غم قلبِ اهل ايمان شد

شد به پا باز شورِ عاشورا

تازه داغِ غمِ شهيدان شد

ساقي كربلا ابوفاضل

باده آورد و لاله گردان شد

باز در شهر بوي گُل پيچيد

باغ لبريزِ عطرِ ريحان شد

بر زمين سيلِ خون به راه افتاد

باغِ لاله كفِ خيابان شد

در زمستان بهارِ غم گُل كرد

باز چه آتش به باغ و بستان شد

روز ميلاد حضرت زهرا (س)

بهر يك عده عيد قربان شد

روز ميلاد حضرت زهرا (س)

شهر كرمان به خون چراغان شد

بوي گلهاي مسجد الاقصي

تا به ايران رسيد و طوفان شد

بر سر تربت سليماني

سينه غم ديد و ديده گريان شد

هر كه مهمان حاج قاسم بود

بهره مند از جمالِ جانان شد

حاجت هر كسي شهادت بود

با دمِ « ارجِعي» فراخوان شد

 

هر كه بود عاشق سليماني

ميهمانش به عرش رحمان شد

آتشي كه عدو فروزان كرد

بهر يك عده اي گلستان شد

گر چه دشمن ز پشت خنجر زد

گر چه دشمن نماد شيطان شد

ما نشان داده ايم كه : تنها

دشمن از مرگ ما هراسان شد

دشمن ما كه خون ما را ريخت

خود نفهميد و غرق عصيان شد

او نفهميد و با جناياتش

زود نزديكِ خط پايان شد

او نفهميد كه در اين جبهه

هر كه داراي عهد و پيمان شد

دست از جان كشيد و جانانه

رهبري را مطيعِ فرمان شد

چون سليمانيِ غيوري كه

«ياعلي» گفت و مرد ميدان شد

مي شود باغِ گل از او پيدا

گر كه پرپر گلي به گلدان شد

از شهادت كسي نمي ترسد

اي خوشا هر كه لايق آن شد

گر چه از داغ قصة كرمان

اشكمان مثل چشمه جوشان شد

 

گر چه از داغ عده اي زائر

غرقِ اندوه قلب سوزان شد

ما چو ريشه به كربلا داريم

بهر ما داغ ديدن آسان شد

با عزاي عزيز پيغمبر

شمع چشمان ما فروزان شد

در رگ ما حسين مي جوشد

آن حسيني كه نور يزدان شد

آن حسيني كه جوهر خونش

با شهادت نثار قرآن شد

آن حسيني كه با لب تشنه

كشتة تير و تيغ عدوان شد

آن حسيني كه در دل صحرا

پيكرش زيرِ سُمِّ اسبان شد

آن كه پيراهنش به غارت رفت

آن كه جسمش به خاك عريان شد

آن حسيني كه خواند قرآن و

مُعجزش روي ني نمايان شد

چون که دشمن به خیمه اش رو کرد

بهر ناموس خود هراسان شد

 

صلي االله عليك يا ابا عبداالله

نویسنده : علی اکبر شجعان «محزون اصطهباناتي»
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.